نویسنده : مریم علیزاده
تاریخ : چهار شنبه 18 شهريور 1394
|
خیلی دل تنگم،فقط نمیدونم چطوری حرف دلم رو بزنم فقط نمیدونم چطوری این دلتنگی نامحدود رو توی این کلمات محدود جا کنم،دلم خیلی شکسته خیلی دوست دارم صدام کنی بطلبیم که بیام به زیارتت صدام کنی که بیام گوش بدم به صدای ناقاره خونت بیام که تو گوش بدی به درد دلام آخه خیلی روسیاهم پیش تواما با این همه روسیاهی هایم پیش تو اما با این همه روسیاهی تمام عشق و علاقه ام این هست که تو رو دوست دارم دلم خیلی وقته بی قرار اون گنبد طلاییت شده،دلم خیلی وقته بی قرار اون خیابونی هست که به نظر من بهترین خیابون دنیاست،اون خیابونی که به ضریح طلایی و درخشان تو منتهی میشود
اون خیابونی که قدم گذاشتن داخلش آرزوی خیلی ها هست آرزوی این همه عاشق که دوست دارند تو صداشون کنی،خیلی دوست دارم یه بار دیگه اون ضریح نورانی ات رو ببینم و باهات حرف بزنم
فریاد بزنم درد دل هایم رو خیلی دوست دارم تا نمردم یه بار دیگر حرم زیبای تو رو ببینم بیام و با این دل شکسته ام گوشه حرم بشینم و دخیل ببینمهمه دردهایم را دخیل ببینم این دل تنگ خودم رو نشون بدم و بگم که خیلی دوست دارم بطلبیماگر قسمتم بشود که بیایم همه چیمو میگذارم و به دیدنت می ایم با یک دل تنگ و یک چشم گریان میام دیدنت
می آیم که با این همه دلتنگی یه گوشه حرم جایی به من بدهی و زار بزنم و بگم عاشقتم آقا
عاشق اون شفا دادن هایت
عاشق اون معرفت و بزرگی ات
دوست دارم یه بچه آهو بشوم بیام دور حرمت یا یک کبوتر بشوم و روی گنبد طلاییت بشینم و توی صحن های زیبایت پرواز کنم.اگر یک بار دیگر قسمتم بشود و بیایم زیارتت بی اخیار جلو حرمت زار میزنم و گریه می کنم و اسمت رو بلند صدا می زنم
آقا
آقا
آقا امام رضا
دلم تنگ است میدانی؟
نظرات شما عزیزان: